ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

وقتی تو را دارم خوشبخت ترینم.......

                                                                      سه سالگیت   مقارن گشته با هشتمین سالگرد ازدواجی که تو زاده آن طالع هستی وصلتی مبارک و فرخنده از جنس عشق   ازدواجی که بعد از آن دیگر برایم مهم نیست اگر چیزی از دنیا نداشته باشم همین مرا بس ک...
25 شهريور 1392

وقتی تو را دارم خوشبخت ترینم

بهترین صدقه لبخند توست آن را به همه هدیه کن و قتی به قاب نگاهم می آیی مرا عاشقترین مادر دنیا میبینی,نگاهی که سه سال مرا سرگردان کوچه های دلتنگی ات کرده,همان کوچه هایی که از میان دستان تو راهی سرزمین دلم میشودو مایه امید من برای زندگیست.....   ناقوس دلم به صدا در خواهد آمد تا ثابت کنم با تو زنده میشوم و در هوای تو نفس میکشم و با یاد تو عاشق میشوم و در غم تو میمیرم میخواهم بگویم من همیشه در روزهای سخت همواره در کنارت خواهم بودو دستان تو را خواهم گرفت تا به بلندترین و زیباترین جایگاه زندگیت دست یابی.... تو همانی از جنس بهار و  ترنم باران عشق را با من تق...
24 شهريور 1392

ارشیا کنار عزیزترینها......

غنچه نو شکفته زندگیم سلام عزیز دل مامان چند تا پست از شیرین کاریهات و جاهایی که رفتیم هنوز برات ننوشتم و ثبتشون نکردم آخه تو این چند هفته خیلی کار دارم (برای تولدت )و هر وقت برسم میام سری بهت میزنم و برات مینویسم اما چون تولدت از همه مطالب واجبتر و داغتر اونارو زودتر و سر وقت برات مینویسم بقیه مطالب باشه برای بعد.... شازده کوچولوی مامان فردا ٢٤ / ٦ / ٩٢ / روزی که شما قدمهای زیبا و دوست داشتنیت با شیرینی لبخندهات به خونمون آوردی .....     تولدت مبارک رویای شیرین مامان فرانک و بابا احمد عزیز دلم دیروز همراه بهترینها و عزیزترینها تو زندگیم مامان بزرگ و باب...
23 شهريور 1392

نمایشگاه گل و گیاه

سلام فرشته کوچولوی مامان روز پنجشنبه گذشته رفتیم نمایشگاه گل و گیاه....   توی سطح شهر تبلیغات نمایشگاه دیده بودیم و تصمیم داشتیم با بابایی یه سری بزنیم امسال دومین بار که نمایشگاه دایر شده سال گذشته نتونستیم بریم ولی  من خیلی دوست داشتم حتما یه سری به نمایشگاه بزنیم با برنامه ریزیهایی که کردیم قرار شد جمعه من و شما و بابایی بریم چون بابا احمد به جز جمعه ها هیچ روز دیگه ای نمیتونه بیاد از بد شانسی اون جمعه هم بابا نمیتونست بیاد و نمایشگاه تا یکشنبه بیشتر نبود منم تصمیم گرفتم خودمون بریم یعنی من وشما یه روز که با خاله فرزانه صحبت میکردم تلفنی صحبت نمایشگاه شد به خاله گفتم ماجرا رو (بابا کار...
20 شهريور 1392

انتظار شیرین.....

نفس که میکشی,آرام میشوم دلت که میگیرد,آه که میکشی زار میزنم لبخند که میزنی,ذوق میکنم.... از ابتدا جزیی از همیم درد میکشم به دنیا می آیی..... کودک هستی هم بازی ات هستم.... مدرسه میروی,هم کلاسی ات...... بزرگ میشوی دوست بی کلک و بزرگتر که میشوی غریبه میشوم,,گاهی....... یادت نرود من همانم که همبازی تو بوده ام همانقدر کودک همانقدر ساده که هر چه گفته ای باور کرده ام من همانم که هستم عاشقانه دوستت داشته و خواهم داشت..... چه تو مرا دوست بداری و چه نه..... عشقم... نفسم.... همه زندگیم...
18 شهريور 1392

بازم شیرین زبونی کردی؟؟؟؟؟

سلام یکی یه دونه مامان   چند وقتی هست که گاهی وقتا شیرین زبونیت گل میکنه و حرفایی میزنی که نمیدونم از کجا میاری این حرفارو جالب اینجاست که با زبون شیرین خودت میگی و جذابیتش زیاد میشه و همه لذت میبرن   مثلا مامان اینطوری صدا میکنی.... عشق, نفس,اکسیژن...... هر سه تا رو با هم میگی گاهی وقتا هم کلمه مامان بهش اضافه میکنی... مامان عشق,مامان نفس,مامان اکسیژن..... بابا با این کلمات صدا زده میشه..... فنا پذیر(میخوای بگی فنانا پذیر نمیتونی کامل بگی میگی فناپذیر).... فنا پذیر,هستی بخش,هر دو تا کلمه رو با هم میگی اونقدر شیرین اداش میکنی که دل من و بابایی غش میره آخه باحرکت دستات انجامش می...
10 شهريور 1392

نگاه خدا همراه همیشگی تو باشه

سلام قهرمان کوچولوی مامان   از اونجایی که هر آدمی برای خودش آرزوهای بزرگ و کو چیکی داره و گاهی وقتا هم برای دیگران آرزو میکنه و گاهی وقتها اون آدم اونقدر بهت نزدیک که تو براش آرزو میسازی و تمام سعی و تلاشت میکنی تا به آرزوهای خودش یا به آرزوهای تو برسه ......فرزند آدم یکی از اون نزدیکترین آدمهاست که همه زندگیت میدی تا به اونچه که دلش میخواد برسه من و بابایی وقتی با هم ازدواج کردیم تصمیم گرفتیم اگه یه روزی صاحب فرزند شدیم هرگز مانع رسیدن به تواناییهاش و استعدادهاش نشیم یا به قول معروف مانع آرزوهاش نشیم حتی اگر بر خلاف میل و سلیقه ما باشه (البته آرزوهای منطقی و دست یافتنی و واقعی نه رویا)البته خیلی سخته چونکه از همون کودکی یا ...
5 شهريور 1392
1